دانلود تحقیق رشته مدیریت

تئوریهای مختلف انگیزش و تبیین آن در رفتار سازمانی

 
 
 
 
مقدمه
    انگیزش یک فرایند زنجیره‌ای است که با احساس نیاز یا احساس کمبود و محرومیت شروع می شود، سپس خواست را به دنبال می آورد و موجب تنش و کنش بسوی هدفی می شود که محصول آن، رفتار نیل به هدف است. توالی این فرایند ممکن است منجر به ارضای نیاز شود. بنابراین انگیزه ها موجب تشویق و تحریک فرد به انجام یک کار یا رفتار می شود در حالی که انگیزش یک خواست کلی را منعکس می نماید. با توجه به اهمیت انگیزش در جهت دهی رفتار و عملکرد افراد، در مباحث رفتار سازمانی به طور ویژه ای به آن پرداخته شده است و تبیین های مختلفی درباره آن ذکر شده است و تئوریهای مختلفی در آن حوزه ارائه گردیده است که هر کدام عامل یا مجموعه عواملی را در انگیزش مؤثر دانسته اند. با توجه به گستردگی مطالب و دیدگاه ها در این زمینه، در این قسمت ابتدا به تعاریف مربوط به انگیزش پرداخته و سپس تئوری های محتوایی و فرایندی مورد بررسی قرار گرفته اند. 
 
 
 
 
مبانی و تعاریف
         معادل انگلیسی انگیزش  از ریشه واژه لاتین movere  به معنای حرکت کردن مشتق شده است. چیزی (مانند یک نیاز یا میل ) که باعث می شود شخص کاری را انجام دهد (مریام و وبستر،   2006). با توجه به پیچیدگی انگیزش و نیز متغیرهای تاثیر گذار در آن مانند ادراکات، امیال، سائقها و کنشهای متقابل محیط، تعریف واحدی از انگیزش  وجود ندارد و  از انگیزش تعاریف متعددی ارائه  شده است که در ادامه به تعاریفی چند از آن اشاره شده است.
 
        انگیزش میل به کسب موفقیت (بدیان،  1993) و یک محرک درونی برای رسیدن به نیازهای برآورده نشده است (هیجینز،  1994). انگیزش یک فرایند روانشناسی است که به رفتار هدف و جهت می دهد (کریتنر،   1995). همچنین به عنوان تمایلی برای رفتار کردن به شیوه ای سودمند برای دستیابی به نیاز های خاص وبرآورده نشده تعریف شده است (بافورد، بدیان و لیندنر،   1995). انگیزش، خواسته درونی مبتنی بر ارزش ها ، شامل جنبه های روانی –زیستی و برخاسته از محرک است که رفتار انسان در رابطه با خود، دیگران و محیط را فعال و هدایت و از رضایت درونی حمایت می کند و منجر به برآورده شدن آگاهانه تلاش های اساسی انسان، نیازهای دیداری و اهداف دلخواه می شود. انگیزش نیرویی است که انسان را برای ارضای نیازها، برآورده شدن خواسته ها و ایجاد گرایش هایی که تعیین کننده رفتار نو هستند سوق می دهند و در نتیجه یک حالت تعادل را در فرد به وجود می آورد (مودی و پزوت،   2006). 
 
       انگیزش عامل دست به کار شدن انسان ها در سیر تحقق هدف و زیربنای رفتار فردی است که رفتار انسان را فعال، هدایت و نگهداری می کند (خدیوی، 1386). انگیزش یک نیروی انرژی زا می باشد که تحریک کننده، جهت دهنده و تداوم دهندۀ رفتار است. یا به عبارت ساده تر، برانگیختن به معنی حرکت دادن است. انگیزش یک نیروی درون فردی و فرایندی است که برای واداشتن دیگران به افزایش میزان تلاش هایشان، مورد استفاده قرار می گیرد (دوپرمن،   1387). انگیزش می تواند به عنوان امری ارادی و عمدی توصیف شود. کلمه "عمدی" به انتخاب شخصی و مقاومت عمل بر می گردد. کلمه" ارادی" حضور نیروی محرکه هدف گیری شده در به دست آوردن هدف خاص را نشان می دهد (نل،  2004).
 
       پیندر  (1998) انگیزه کاری را به این صورت تعریف کرد: مجموعه ای از نیروهای فعال که از درون وبیرون فرد سر چشمه می گیرد و باعث آغاز رفتار کار محور و تعیین شکل، جهت، شدت ومدت زمان آن می شود. انگیزه کار میل شخصی برای انجام دادن کار به بهترین نحو ممکن بر اساس توانایی فرد است، کاری که موفقیت آمیز باشد (میلز و همکاران،  2006). می توان انگیزش كار را به عنوان فرایندی تعریف كرد كه كه فرد را در راستای دستیابی به هدف های کاری نیرو می بخشد و به حركت در می آورد. منبع این نیروزایی می تواند درونی یا بیرونی باشد (ساعتچی، قاسمی و نمازی، 1387).
 
       در مجموع می توان گفت مفهوم انگیزه به نیروی درون ما که رفتار ما را آغاز می کند، بروز می دهد و نگه می دارد، برمی گردد. اولین قسمت تعریف درباره برانگیختگی است، میلی که باعث انجام کار می شود. قسمت دوم تعریف درباره انتخاب جهت رفتارمان است که ما بین رفتارهای متفاوت برای به دست آوردن هدفمان از خود نشان می دهیم. قسمت سوم تعریف در ارتباط با مدت زمانی است که ما مایل به اصرار تلاش ها برای برآورده شدن اهدافمان و تقویت رفتارمان داریم (بگریم، کنینگهام، پتگیتر و ویج،  2007). و نهایتاً در یک عبارت ساده می توان گفت انگیزش مجموعه نیروهایی است که باعث جذب فرد به رفتاری نسبت به گزینه های رفتاری دیگر شود (گریفین و مورهد،   2009).
 
       توسعه مطالعات و پژوهشها در زمینه انگیزش، به خصوص در نیم قرن اخیر موجب تکوین و تکامل نظریه های انگیزشی زیادی شده است. هر چند این دستاوردها تا به حال نتوانسته اند راه حل مسلم و قطعی برای حذف نارسائیهای متاثر از مسائل انگیزشی به دست دهند لیکن تا حدود زیادی توانسته اند پیچیدگی های رفتاری را در سازمان روشن کرده و جوابگوی نارسائیهای موجود سازمانها در این زمینه باشند. در سال 1970، کمپبل و همکارانش تئوریهای انگیزش را در دو چارچوب کلی تقسیم کردند: نظریه های محتوایی و نظریه های فرایندی انگیزش. این طبقه بندی تا به امروز همچنان مطرح می باشد. 
 
 
 
فهرست مطالب
 
مقدمه 6
2-1- مبانی و تعاریف 7
 

نظریه‌های محتوایی انگیزش 10

1- نظریه انگیزش- بهداشت 10
2- نظریه X و Y 12
3- نظریه وجود- ارتباط- رشد 13
4- نظریه نیازهای سه گانه مک کللند 14
5- نظریه سلسله مراتب نیازها 15
6- نظریه Z 16
7- نظریه عزت نفس 18
شکل شماره (1): چهار خرده نظام نظریه عزت نفس 19
 

2-2- 1- نظریه های فرایندی انگیزش 19

نظریه های فرایندی شامل نظریه هایی از قبیل زیر است: 20
1- نظریه ارزش انتظار 20
2- نظریه برابری 21
3- نظریه تعیین هدف 22
4- نظریه اسناد 23
5- نظریه یادگیری اجتماعی 25
6- نظریه ارزیابی شناختی 26
7- نظریه تقویت 27
2-3-1- جمع بندی 29
فهرست منابع و مآخذ 38