هدف از این تحقیق بررسی مبانی نظری مرتبط با فرهنگ سازمانی و چگونگی شکل گیری آن با فرمت docx در قالب 35 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 

 

فهرست مطالب

مبانی نظری مرتبط با فرهنگ سازمانی

تعاریف فرهنگ

فرهنگ سازمان

ویژگی­های فرهنگ

مفهوم سازمان

مفهوم پردازی فرهنگ سازمان

چگونگی شكل گیری و تداوم فرهنگ سازمانی

نقش فرهنگ سازمانی

قدرت فرهنگ سازمانی

عوامل موثر بر فرهنگ سازمان

طبقه بندی فرهنگ ها

ابعاد فرهنگ سازمان

اهمیت فرهنگ سازمانی

پیشینه

منابع

 

 

 

با اینکه همه با فرهنگ آشنایند ولی شاید تاکنون تعریف رضایت بخشی از فرهنگ، که مورد قبول و اتفاق نظر همگان باشد، مشاهده نشده است. «فرهنگ واژه ای است که علمای اجتماعی و پویندگان رشته مردم شناسی آن را به کار برده اند. این واژه از گستردگی وسیعی برخوردار است. مفاهیم جانبی آن بطور عمده به افراد تحصیل کرده و آدابدان، تحت عنوان «فرد با فرهنگ» دلالت دارد، به عبارت دیگر به فردی تعلق می گیرد که آراسته و دارای فرهنگ باشد و با هنرهای زیبای شیوه زندگانی متمدن آشناست». فرهنگ پدیده ای است که از درون شماری خاستگاه های طبیعی و نیروهای اجتماعی سرچشمه می­گیرد. جغرافیای منطقه، تاریخ و رویدادهای قوم، زبان و ادبیات رایج در میان مردم، دین و مذهب و آیین­های پرستش، اقتصاد و شیوه معیشت مردمان در چگونگی پیدایش فرهنگ اثر می­گذارد و در ترکیبی سازگار با یکدیگر مجموعه­ای از ارزش­ها و باورهای چیره را پدید می آورد که بر رفتار انسانی فرمان می راند و پیوند میان مردم را آسان می کند(طوسی، 1372). دیوید (1991)، فرهنگ را روح سازمان و انرژی اجتماعی تعریف می­کند که می تواند سازمان را به جلو براند یا از حرکت باز دارد این توان بالقوه به خاطر تأثیری است که فرهنگ سازمان بر رفتار کودکان دارد(ایمانی، 1390). بطور کلی فرهنگ برای جامعه انسانی همان حکمی را دارد که فرهنگ برای فرد انسان دارد.

 

 

 

ادگار شاین فرهنگ را چنین تعریف می­کند: «فرهنگ الگویی است از پیش فرض­های بنیادین که گروهی خاص در راه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات برای انطباق خود با محیط پیرامون و دستیابی به یکپارچگی و انسجام، خلق، کشف یا ایجاد کرده است. این الگو در مسیر حرکت این گروه اعتبار یافته و ثابت کرده که سودمند و کارساز است. در نتیجه به عنوان شیوه درست ادراک، تفکر، احساس و رفتار، انتقال می یابد. بدین ترتیب فرهنگ در رویارویی انسان با مشکلات آموخته می شود» (رمضانی، 1389). وندر زاندن فرهنگ را اینگونه تعریف می­کند: «مجموعه از رفتارهای آموخته شده برای تفسیر احساس و عمل است که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و متضمن تجسم این الگوها در بخش مادی است». در تعریف دیگری، فرهنگ مجموعه باورهای عمومی که دو خصلت دارند، عنوان شده است: 1- نسبتاً عمومی هستند، 2- پذیرش این باورها الزاماً با استدلال عمومی همراه نبوده و از شیوه­های غیرمستقیم این باورها در جامعه شکل گرفته اند(عطایی، 1373)